حس خوبی نیست وقتی دیگران تصمیم بگیرن که کجا حرف بزنی و کجا نزنی!
به امید آشنایی در be-omide-ashenaee.blog.ir
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدارى از گناه اثر طبیعى نماز است، چون نماز توجه خاصى است از بنده
به سوى خداى سبحان، لیکن این اثر تنها به مقدار اقتضاء است، نه علیت تامه،
تا تخلف نپذیرد، و نمازگزار دیگر نتواند گناه کند، نه، بلکه اثرش به مقدار
اقتضاء است، یعنى اگر مانع و یا مزاحمى در بین نباشد اثر خود را مى بخشد، و
نمازگزار را از فحشاء بازمى دارد، ولى اگر مانعى و یا مزاحمى جلو اثر آن
را گرفت، دیگر اثر نمى کند، و در نتیجه نمازگزار آن کارى که انتظارش را از
او ندارند مى کند، خلاصه یاد خدا، و موانعى که از اثر او جلو مى گیرند،
مانند دو کفه ترازو هستند، هر وقت کفه یاد خدا چربید، نمازگزار گناه
نمى کند، و هر جا کفه آن موانع چربید کفه یاد خدا ضعیف مى شود، و نمازگزار
از حقیقت یاد خدا منصرف مى گردد، و گناه را مرتکب مى شود.
و اگر خواننده
عزیز بخواهد این معنا را لمس کند، باید حال بعضى از افراد که نام مسلمان
دارند، و در عین حال نماز نمى خوانند، در نظر بگیرد، که اگر رفتار آنها را
زیر نظر قرار دهد، مى بیند که به خاطر نخواندن نماز، روزه را هم مى خورد، و
حج هم نمى رود و زکات هم نمى دهد، و بالأخره سایر واجبات را هم ترک
مى کند، و هیچ فرقى بین پاک و نجس، و حلال و حرام نمى گذارد، و خلاصه در
راه زندگى هم چنان پیش مى رود، هر چه پیش آید خوش آید، و هیچ چیزى را در
راه خود مانع پیشرفت خود نمى بیند، نه ظلم، نه زنا، نه ربا، نه دروغ، و نه
هیچ چیز دیگر.
آن وقت اگر حال چنین شخصى را با حال کسى مقایسه کنى که
نماز مى خواند، و در نمازش به حد اقل آن یعنى آن مقدارى که تکلیف از گردنش
ساقط شود اکتفاء مى کند، خواهى دید که او از بسیارى از کارها که بى نماز از
آن پروا نداشت پروا دارد، و اگر حال این نمازگزار
را با حال کسى مقایسه کنى که در نمازش اهتمام بیشترى دارد، خواهى دید که
دومى از گناهان بیشترى پروا دارد، و به همین قیاس هر چه نماز کامل تر باشد،
خوددارى از فحشاء و منکرات بیشتر خواهد بود.
تفسیر المیزان، آیه ی 45 سوره عنکبوت
الصَّلاةُ حِصنٌ مِن
سَطَواتِ الشَّیطانِ؛
نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم
چشم های هرزه به دنبال خود، دل های هرزه را به وجود می آورد.
دل هرزه یعنی چه؟ یعنی دلی که محبت سالم و صحیح در آن پایدار نمی ماند. مرتب محبت ها در آن وارد و از آن خارج می شوند؛ این هرزگی دل است ...
برای پرهیز از هرزگی دل، از کجا باید شروع کرد؟ از کنترل همین دروازه ی کوچک که چشم نامیده می شود. از کنترل دروازه دیگری که زبان نام دارد ... به زن ها می گویند حتی در حرف زدن با مردهای بیگانه و نامحرم، به گونه ای تکلم نکنید که آن کسی که در دلش مرض است، یعنی هرزه دل است، در طمع بیفتد.
بسم الله الرحمن الرحیم
حق مادر .
فحق امک ان تعلم انها حملتک حیث لا یحمل احد احدا ؛ و اطعمتک من ثمره قلبها مـا لا یطعم احد احدا؛ وانها وقتک بسمعها و بصرها و یدها و رجلها وشعرها و بشرها وجمیع جوارحها مستبشره بذلک؛ فرحه؛ موبله؛ محتمله لما فیه مکروهها والمها و ثقلها وغمها؛حتی دفعتها عنـک یدالقـدره واخرجتـک الی الارض فرضیت ان تشبع و تجوع هی وتکسوک وتعری وترویک وتظما وتظلک وتضحی وتنعمک ببوسها وتلذذک بالنوم بارقها وکان بطنها لک وعاءاً وحجرها لک حواءاً وثدیها لک ثقاءاً ونفسها لک وقاءاً؛ تباشر حرالدنیا وبردها لک و دونک ؛ فتشکرها علی قدر ذلک ولاتقدر علیه الا بعون الله و توفیقه .
اما حق مادر برتو آنست که بدانی او حمل کرده است ترا نه ماه طوریکه هیچ کس حاضر نیست این چنین دیگری را حمل کند و به تو شیره جانش را خورانده است قسمی که هیچ کس دیگر حاضر نیست اینکار را انجام دهد و با تمام وجود ؛ با گوشش چشمش ؛ دستش ؛ پایش ؛ مویش ؛ پوست بدنش و جمیع اعضا و جوارحش ترا حمایت و مواظبت نموده است و اینکار را از روی شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و غم و گرفتاری دوران بارداری را به خاطر تو تحمل نموده است ؛ تا وقتی که خـدای متعال ترا از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد .
پس این مادر بود که حاضر بود گرسنه بماند و توسیر باشی ؛برهنه بماند و تو لباس داشته باشی ؛ تشنه بماند و تو سیراب باشی ؛ در آفتاب بنشیند تا تو در سایه او آرام استراحت کنی ؛ ناراحتی را تحمل کند تا تو در نعمت و آسایش به زندگی ادامـه داده و رشد نمائی و در اثر نوازش او به خواب راحت و استراحت لذیذ دست یابی .
شکم او خانهء تو و آغوش او گهواره تو و سینه او سیراب کننده تو و خود او حافظ و نگهدارنده تو بود ؛ سردی و گرمی دنیا را تحمل میکرد؛ تا تو در آسایش و ناز و نعمت زندگی کنی .
پس شکر گزار مادر باش به اندازهء که برای تو زحمت کشیده است؛ و نمی توانی از او قدر دانی نمائی مگر به عنایت و توفیق خداوند متعال .
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام-حقوق ارحام و ارقاب
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
هر دست گدایی که به سوی تو دراز است
مفهوم قنوتی است که در بین نماز است
سمت حرم توست دلم باز روانه
«ای تیر غمت را دل عشاق نشانه»
ایوان دلم خاک، طلایی بده مولا
قدری به من خسته بهایی بده مولا
آن چیست که در حج و طواف است…؟ نشانه است
«مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است»
احمد به خدا غیر علی یار نمیخواست
پیغمبر ما همسفر غار نمیخواست
رفتند به بیراهه و خوردند به بن بست
«تا بوده علی بوده و تا هست علی هست»
بر اسب سوار است قیامت شده بر پا
دشمن به فرار است ازین حالت مولا
شمشیر کشیده است که لشگر بگشاید
باید برود یک تنه خیبر بگشاید
«یا قادر» و «یا قاهر» و «یا فاتح» و «یا هو»
این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو…
مخصوص علی هست علی شیر خداوند
آن یکه جوانمرد به تعبیر خداوند…
…از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد
«با خشم علی هرکه در افتاد ور افتاد»
احمد زند آیا نفسی غیر علی …؟ نه!
بالا برود دست کسی غیر علی …؟ نه!
«من کنتُ» که بر حیدر کرار رسیده است
حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده است
مجید تال
قسمتی از خطبه غدیر:
فَأَوْحی إِلَی: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ).
مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی، وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی أُمَّتی) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.
وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کُلِّ حالٍ.
پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. ای فرستادی ما! آن چه از سوی پروردگارت درباری علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»
هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام، پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است؛
و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.
عیدتان مبارک
اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه ...
بسم الله الرحمن الرحیم
دلم هواتو کرده آقا ...
.
.
.
به خدا سوگند،پرهیزگاری را ندیده ام که تقوی برای او سودمند باشد مگر آنکه زبان خویش را حفظ کرده بود.
زبان مؤمن پس قلب او و قلب و عقل منافق پس زبانش قرار دارد، یعنى مؤمن هرگاه بخواهد سخنى گوید نخست مى اندیشد، اگر نیک بود اظهار مى کند و چنانچه ناپسند و بد بود پنهانش مى دارد. ولى شخص دو رو و منافق آنچه بر زبانش آمد مى گوید و پیش از آن نمى اندیشد که کدام به سود و کدام به زیان اوست؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
«ایمان بنده اى درست و کامل نخواهد شد تا قلبش درست نشود، و قلبش درست نمى شود تا زبانش درست نشود، و هرگز قلبش درست نمى شود تا زبانش درست شود.»
هر کس از شما توانائى داشته باشد که خدا را در حالى ملاقات کند که دستش از خون و اموال مسلمانان پاک، و زبانش از عرض و آبروى آنان سالم بماند، باید چنین کند.
*خطبه 176 نهج البلاغه
پ.ن1: انسان زیر زبان خود پنهان است. حکمت 140 نهج البلاغه
پ.ن2: آن کس که راز خود را پنهان دارد، اختیار در دست اوست. حکمت 153 نهج البلاغه
پ.ن3: به قول دکتر معارفی، بیشتر حرفایی که در طول روز می زنیم، "به من چه، به تو چه" است!
دلم هوای نماز صبح مشهدو کرده ...
شعری هست که میگوید «هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد»، هر کسی که هنگام سحر خواب است، نمیداند که کیست و باید خود را پیدا کند. حدیث از معصوم (ص) است که میفرماید، «عجب است که مردم به دنبال گمشده خود هستند اما به دنبال خود نمیگردند.»
... وضو بگیرید و شب در تاریکی صد بار از خودتان بپرسید که من که هستم؟ شاید خودتان را پیدا کنید. اگر خودت را پیدا کردی هوس نماز شب پیدا میکنی.
وقتی احمدی روشن ها رفتند، غم مظلومیت در وجودمان بیداد می کرد اما سراسر افتخار بودیم.
مفتخر از بودن در جامعه ای که خون می دهد اما زیر بار ذلت نمی رود.
مفتخر بودیم از اینکه ایرانی حتی اگر بیش از سه دهه تحریم را تحمل کرده باشد، اما حاضر به تعظیم در مقابل پست ترین های عالم که خود را بزرگ می پندارند، نیست.
همان هایی که خود می دانستند و می دانند فعالیت های صلح آمیز هسته ای ما چه پیشرفتی را برای ایران اسلامی مان به ارمغان خواهد آورد و چه چیزی کشنده تر از این برای به اصطلاح ابر قدرت ها؟
همان هایی که از مسلمان به نام تروریست و از ایران قبل از اسلام به نام وحشی یاد می کنند، چطور می توانند پیشرفت های بزرگ علمی ما را که موید تمدن و فرهنگ بزرگ و با قدمت ایرانی مسلمان است، تحمل کنند؟
آیا آنانی که وقت و بی وقت برای بازدید از نیروگاه های ما بازرس روانه کشورمان می کنند و ریز فعالیت هایمان را تحت کنترل دارند، خود نمی دانند که ما هیچ گاه کوچکترین فعالیتی در راستای تولید سلاح هسته ای نداشته ایم؟!
و با وجود سندهای فراوان وقیحانه می گویند که «ما حق غنی سازی ایران را به رسمیت نمی شناسیم و آنرا خطر بزرگی برای جامعه جهانی می دانیم».
کسانی که تنها بخشی از سلاح های آنها برای نابودی کل جهان کافیست.
و حال ما باید برای اثبات حقی که حتی در NPT هم آمده است، پای میز مذاکره بنشینیم و برای بدست آوردن حقمان، غنی سازی 20 درصدمان را به 5 درصد تقلیل دهیم.
20 درصدی که اگر شهریاری ها نبودند، برای داشتنش باید دست گدایی به سوی ابرقدرت پنداران دراز می کردیم که البته چیزی هم جز این نمی خواستند که: «آنها آقا باشند و ما نوکر، آنها ابر قدرت باشند و ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند و ما جیره خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی-اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا صادر کند، ایرانی که ارابه سیاست آمریکا را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای آمریکا در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می کند.»[1]
و اکنون باید خوشحال باشیم از اینکه بهایی سنگین برای رسیدن به حقمان پرداختیم و در مقابل حق غنی سازی مان را به رسمیت شناختند. به رسمیت شناختنی که حتی یک ساعت هم دوام نیاورد که جان کری بلافاصله بعد از مذاکرات اعلام می کند که «ما به ایران حق غنی سازی نداده ایم».
با این حال باز هم خوشحال بودیم که تحریم ها برداشته خواهد شد و «پایه های ساختمان تحریم را لرزانده ایم».
اما خبرها تا آخر هفته شگفت زده مان کرد:
·مجلس سنای آمریکا ماه آینده لایحه ای در خصوص اعمال تحریم های شدیدتر علیه ایران را بررسی می کند.
·اتحادیه اروپا با استناد به «دلایل جدید» رأِی به ادامه تحریمها علیه ۱۶ شرکت کشتیرانی و یک شرکت دیگر که قرار بود از فهرست تحریمها خارج شوند، داد.
و ...
خوشحال بودیم. خوشحال از اینکه آنها یاد گرفته بودند از موضع برابر با ما صحبت کنند و دستور ندهند.
خوشحال بودیم که عزت نفسمان حفظ شده است.
اما ظاهرا آنها هم خوشحال بودند که تحریم ها ایران را پای میز مذاکره کشانده است. تحریم های ناجوانمردانه ای که 30 و اندی سال با آنها زندگی کردیم و پیشرفت. تحریم هایی که به اذعان خودشان، اروپا حتی دو هفته هم تاب تحملشان را ندارد.
خوشحال بودند از اینکه توانسته بودند منافع اسرائیل را در منطقه حفظ کنند.
و باید هم خوشحال باشند که به فرموده ی امام خمینی رحمه الله علیه: «کنترل و حذف سلاح های مخرب از جهان، اگر با حقیقت و صداقت همراه بود، خواسته ی همه ملت هاست، ولی این نیز یک فریب قدیمی است و این همان چیزی است که اخیرا از گفته های سران آمریکا و شوروی و نوشته های سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه ها و محرومین در جهان مالکیت های بی حد و مرز سرمایه داران است.»[2]
1 و 2: قسمتی از پیام امام خمینی رحمه الله علیه به مناسبت یکمین سالگرد کشتار وحشیانه ی زائرین بیت الله الحرام به دست کارگزاران نظام سلطه.
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز کافران (از زوال) آیین شما مأیوس شدند; بنا بر این از آنها نترسید، واز (مخالفت) با من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم; و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
قال رسول الله صلی اله علیه و آله و سلم:
ولایة على بن ابى طالب ولایة الله و حبه عبادة الله و اتباعه فریضة الله
و اولیاؤه اولیاء الله و اعداؤه اعداء الله و حربه حرب الله و سلمه سلم الله عز و جل.
رسول خدا که سلام خدا براو وخاندانش بود فرمود:
ولایت على بن ابیطالب(علیه السلام) ولایت خداست، دوست داشتن او عبادت خداست،
پیروى کردن او واجب الهى است و دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدایند،
جنگ با او، جنگ با خدا و صلح با او، صلح با خداى متعال است.
بهار پشت زمستان بهار پشت بهار
دلم گرفت؛ از این گردش و از این تکرار
نفس کشیدن وقتی که استخوان به گلو
نگاه کردن وقتی که در نگاهت خار
اگر به شهر روی طعنه های رهگذران
اگر به خانه بمانی غم در و دیوار
نمانده است تو را در کنار همراهی
که دوستان تو را می خرند با دینار
نه دوستان؛ صفحاتی ز هم پراکنده
که جمع کردنشان در کنار هم دشوار
به صبرشان که بخوانی؛ به جنگ مشتاق اند
به جنگشان که بخوانی؛ نشسته اند کنار
تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا
رعیت است که تشویش دارد از دربار
کتاب کهنه ی تاریخ را نخوانده ببند
دلم گرفت از این گردش و از این تکرار
بسم الله الرحمن الرحیم
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل من لسانی یفقهوا قولی
این روزها همه خاطره سازی می کنند!
تنها چند روز از انتشار خاطره ی هاشمی رفسنجانی مبنی بر «حذف شعار مرگ بر آمریکا» در فضای مجازی می گذشت که نعیمه اشراقی نوه ی امام خمینی رحمه الله علیه با بیان خاطره ای از امام، علاوه بر توهین به شهدا و خانواده های عزیزشان، به امام بزرگوار نیز توهین کرد.
این دو تن که پیش از این نیز «درفشانی» هایی در جهت های کاملا مخالف با موازین انقلاب داشته اند، این بار پای خود را بسیار فراتر از گلیم خود گزارده اند.
جالب اینکه متاسفانه در تمام این اتفاقات، موسسه حفظ و نشر آثار حضرت امام (ره)، سکوت می کند و به قول خود «موضع خاصی درباره این اظهارات ندارد».
با وجود این، مردم سکوت نکرده و هریک به نوبه ی خود سعی در محکوم کردن این خاطرات جعلی و افشاسازی بیشتر هویت این افراد داشته اند.
به حدی که علاوه بر تعداد کثیری از فرزندان و همسران شهدا، احزاب سیاسی و نمایندگان مجلس نیز وارد صحنه شده و «از حسن خمینی، مسئول موسسه تنظیم، حفظ و نشر آثار امام (ره) می خواهند که به وظیفه تاریخی خود عمل کند» و تاکید می کنند که «اگر این موسسه در مقابل اظهارات آقای هاشمی موضع می گرفت، امروز خانم اشراقی چنین اظهاراتی را بیان نمی کرد.»
این هجمه ی اعتراضات به حدی بود که چند روز قبل آقای هاشمی عقب نشینی کرده و با انتقاد از عملکرد سایتش، نارضایتی خود از این مساله را اعلام می کند و می گوید:« این خاطره مربوط به سال ها قبل است و مسئول سایت بدون هماهنگی اقدام به انتشار آن در این زمان نمود که اقدامی نادرست بود. به دفتر تأکید کرده ام افراد بدون هماهنگی و اطلاع قبلی از انتشار مطالب منتسب به من خودداری نمایند.»
از طرفی پس از اعتراضات گسترده به نعیمه اشراقی و پس از آنکه نامه ی فرزند شهید بزرگوار، شهید ابراهیم همت را دریافت می کند، نامه ای خطاب به مصطفی همت می نویسد و ضمن موهن و غلط خواندن این خاطره و تکذیب آن، اعلام می کند که صفحه ی شخصی خود در فیس بوک را مسدود خواهد کرد.
حال سوال این جاست که آیا هرکسی می تواند با بیان خاطره و یا نقل قولی جعلی، آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی را هرچند برای مدتی کوتاه، زیرسوال برده و هنگامی که اعتراضات شدید را مشاهده کرد، عقب نشینی کرده و آن را تکذیب کند؟!
آیا امروز نباید هشیارتر از قبل، خود به حفظ و نشر آثار امام بزرگوارمان بپردازیم تا دیگر هرکسی با سوء استفاده از نسبت هایی که با ایشان دارد، به خیال خود ارزش های والای ما را زیر سوال نبرد؟
به امید هوشیاری و بیداری بیشتر