به امید آشنایی

به امید آشنایی

تنها یک چیز می دانم و آن اینکه هیچ نمی دانم ...
به امید آشنایی

به امید آشنایی

تنها یک چیز می دانم و آن اینکه هیچ نمی دانم ...

کوچ

حس خوبی نیست وقتی دیگران تصمیم بگیرن که کجا حرف بزنی و کجا نزنی!

به امید آشنایی در be-omide-ashenaee.blog.ir


کانال احکام نماز

✨  کانال احکام نماز  ✨
      فتاوا و استفتائات آیت الله سید علی خامنه ای
برای عضویت در کانال اینجا کلیک کنید.
ahkamnamaz_khamenei@
 هر روز یک قسمت از رساله آموزشی نماز
 هر شب یک استفتاء در مورد نماز
ویژه مقلدین مقام معظم رهبری



   در آموختن احکام نماز کوشا باشیم
https://t.me/Ahkamnamaz_khamenei

حقِِ یک ناله ی مادرانه، یک آه پدرانه!

بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقی بالهدی و الهمنی التقوی

 سر سفره قران نشسته‌ایم. آیاتی را می‌بینیم. ببینیم خدا چه سفارش‌هایی را به ما داده ,در سوره اسراء آیه 23 به بعد آیاتی است که پشت سر این آیات می‌فرماید: این‌ها حکمت عملی است.

سوره اسراء آیه 23  وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً.
خب این آیه کلماتش را بلدید. ایرانیان هم بلدند. مثلا رب یعنی الله می‌دانند یعنی چه، والدین را می‌دانند یعنی چه، احسان را می‌دانند. کبر یعنی می‌گویند فلانی آدم کبیریه یعنی بزرگ شده. پیر شده، قل می‌دانند یعنی چه، قولا کریما را می‌دانند یعنی چه، یعنی از این آیه 5 تا از کلماتش را باهاش آشنا هستند.

حالا آنهایی که آشنا نیستند، قضا یعنی قضاوت کرد. یعنی فرمان داد ,می گویند: فلانی قضاوت کرد, یعنی حکم کرده. کی حکم کرده؟ ربک پروردگار تو حکم کرده. حکم کرده که چی؟ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ بندگی نکنید مگر برای خدا. فقط بنده خدا باشید. بنده طاغوت و زر و زور و تزویر و پول و مقاوم و شهرت نباشید، بنده خدا باشید.
بعد که می‌گوید بنده خدا باشید , دومین چیزی که حکم کرده: و به والدین خود احسان کنید. بعد می‌گوید که پدر و مادر گاهی پیر می‌شوند, وقتی اما یبلغن. اگر رسیدی بلوغ، رسیدند نزد تو به پیری حالا: احدهما و یا یکیشون پیر شد و کلاهما: یا هر دو شون پیر شدند، پدر پیر شد، مادر پیر شد، یا هر دو پیر شدند، فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ شما یک جوان سوپر دولوکس اونها پیرمرد قدیمی، اه ولن کن دیگر، اه وه نگو، اه نگو، اف نگو، تشر نزن، وَ لا تَنْهَرْهُما اینها را از خودت نرنجان.

و قُلْ لَهُمابگو برای پدر و مادر پیر: قَوْلاً کَریماً با کرامت حرف بزن.
خلاصه‌اش میگوید: تو حد احترام به پدر و مادر خداوند دستور داده به دو چیز 1- یکتاپرستی 2- احترام به پدر و مادر.

در این آیه نکاتی هست که می‌خواهم بهتان بگویم. اول چند تا حدیث بخوانم:
1- نگاه به پدر و مادر ثواب حج دارد, نگاه با محبت. نگاه رحمت یعنی انسان می‌تواند ثواب حج ببرد بدون اینکه مکه برود. نگاه رحمت به پدر و مادر.
2- البته حالا آقا زاده‌ها و دختر خانم‌ها حوصله کنند. من می‌خواهم بگویم که پدر و مادر احترام شما را بگیرند. تا این حرف‌ها را می‌زنی, بچه‌ها پسرها و دخترها می گویند: باز به ما می‌گویند قدر پدر و مادر را داشته باشید. آخر یک خورده هم آقا شیخ به پدر و مادر ما بگو قدر ما را داشته باشند.
یک کسی غذا خورد, گفت خدایا ما که نمی‌توانیم قدر تو را داشته باشیم, لااقل تو قدر ما را داشته باش. به خدا می‌گفت تو قدر ما را داشته باش. حالا هر دو را می‌گویم هر دو سمت می‌گویم.
ان شاء الله رضایت پدر و مادر رضایت خداست.
خشم پدر و مادرهم خشم خداست.
احسان به پدر و مادر عمر را زیاد می‌کند. خب احسان به پدر و مادر باعث می‌شود که بچه‌های ما هم به ما احسان کنند. اگر من به پدر و مادرم احسان کردم. اگر من به پدر و مادرم خیر رساندم در آینده نسل من هم به من خیر می‌رساند. این‌هایی که می‌گویم حدیث است.
جلوی پدر و مادر راه نروید. یکی مادرش را دوشش گرفته بود داشت طواف می‌داد. به هر جهت گفت آقا، من مادرم پیر شده، دوش گرفتم دارم طوافش می‌دهم. حقش را ادا کردم، فرمود ابداً. حق یکی از ناله‌هایی که برای زاییدن تو کشیده، حق یکی از آن ناله‌ها هم ادا نشده.
خب حالا اگر پدر و مادر ندارد، کسی می‌گوید حالا این بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا بحث آقای قرأئتی برای ما نیست. ما هم پدر‌مان مرده هم مادرمان، دیگر شامل ما نمی‌شود.
چرامی شود, دو رکعت نماز بخوان بگو خدایا ثوابش را هدیه کن. اگر نماز قضا دارند برایشان بخوان. اگر پدر و مادر بدهکار هستند، بدهیشان را بده. اگر قولی دادند به کسی تعهداتی دادند به کسی، تعهداتشان را تو عمل کن. دوستان پدر و مادر را احترامشان را بگیر. مثلاً زن‌هایی بودند که با مادرت آشنا بودند یا رفت و آمد داشتند. همان زنها پیر زنها، مردهایی بودند که رفیق پدر بودند، دوستان بابارا، دوستان مادر را احترام کن، 1- پرداخت بدهی، 2- وفای به عهد، 3- استغفار در حقشون بکنیم.
نماز براشان بخوانیم هدیه کنیم. صدقه بدهیم برای رفع بلا از آنها. ثواب صدقه برای آنها بشود. به هر حال احسان پدر و مادر زنده و مرده ندارد.

خب حالا ما وارد تفسیر بشویم. یک مردی آمد از پدرش شکایت کرد نزد پیامبر گفت پدر را احضار کردند. گفت: آقازاده از دست شما شاکی است. چه کرده‌ای؟ گفت: آقا یک زمانی پسر من بچه بود، فقیر بود بی پول بود، من وضعم خوب بود پولدار بودم کمکش کردم، حالا من پیر شدم بی پول شدم پسرم پولدار شده به من کمک نمی‌کند، پیغمبر زد زیر گریه, عجب یک زمانی بابات به تو پول داد، حالا تو پولدار شدی به بابات پول نمی‌دهی؟ نگذارید پدر و مادر بگویند پول. بچه خجالت نمی‌کشد به باباش بگوید بابا پول، اما پدر خجالت می‌کشد به بچه‌اش بگوید پول.
لذا گفته‌اند، بچه‌ها، همینطور پدر مادر‌هایی که فقیرند، بی پولند، پول بده، توی کیسه‌شان بگذار، نگویند آقا مادر پول می‌خواهی؟ خب می‌گوید نه، غرورش می‌شکند، پسر و دختر غرورش نمی‌شکند که به پدر و مادر بگوید پول. پدرمان است ولی خجالت می‌کشد. چون او خجالت می‌کشد, شما قبل از آن که او اظهار کند کمکش کنید، بعد پیغمبر کلی گریه کرد فرمود: این غصه را هر سنگی بشنود گریه می‌کند. یعنی پدر بی پول شده و نیاز دارد، بچه گردن کلفتی می‌کند. پیغمبر بعد از آن که گریه کرد فرمود: اقازاده پولدار شدی به بابات پول نمی‌دهی؟ انت و مالک لابیک. تو هر چی داری باید در اختیار پدرت بذاری. مال بابات است. احسان به پدر و مادر از صفات انبیاست. در قران راجع به حضرت عیسی می‌گویند براً بوالدی من نسبت به پدر و مادرم احترام می‌گذارم. راجع به یحیی می‌گویند براً بوالدیه.احترام به پدر و مادر صفات انبیاست. منتها پدر و مادر: یک پدر و مادر طبیعی داریم، آنهایی که توی خانه‌اند، یک پدر و مادر داریم که مکتبی‌اند،
أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.(1) پیغمبر هم پدر ماست. امیرالمؤمنین هم پدر ماست.
حَقُّ عَلِیٍّ عَلَى الْأُمَّةِ کَحَقِّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ.(2) یعنی حقی که علی بن ابیطالب بر مردم دارد انگار حقیست که، مثل حقی است که پدر، حقی که بابا بر فرزند دارد.
حالا شروع کنیم آیه را تفسیر کردن. این جمله را یک بار دیگر بگو وقَضى‏ رَبُّکَ یک نکاتی توی این آیه است و قابل تفسیر نیست. از کجا؟
نمی‌گوید: خدا امر کرده. نمی گوید حکم کرده، نمی‌گوید قال یعنی خدا گفته این کار را بکن. گفته قضا. یعنی قضاوت کرد. کلمه قضاوت، قضی، در جایی می‌گویند که فرمان هم قطعی باشد ,هم قابل تغییر نباشد.
ممکن است بگوییم: گفت ولی حالا فعلاً گفته، ممکن است فردا تاریخ مصرفش تمام بشود. قضی به چیزهایی می‌گویند که تاریخ مصرف ندارد. همیشگی است، بعد نمی‌گوید قضی الله، خدا قضاوت کرده، وقَضى‏ رَبُّکَ، رب یعنی تربیت کننده، یعنی دستور می‌دهد که می‌خواهد تو را تربیت کند.
مثل معلمی که میگوید دستور می‌دهم مشق بنویس. معلم که دستور می‌دهد مشق بنویس، این دستورش برای تربیت شاگرداست. وگرنه می‌گفت قضی الله، خداوند قضاوت کرده، می‌گوید قضی ربکم.
 یکتا پرستی سرلوحه دعوت انبیاست. چون اول گفته لا تعبدوا، هیچ دستوری در هیچ وقتی مهم‌تر از یکتاپرستی نیست. تمام ادیان اسمانی حرف اولشان توحید است.
احسان به والدین در کنار توحید مطرح شده است این هم مهم است که احسان بوالدین در کنارأَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُیعنی جایگاه پدر و مادر کنار خداست. همینطور هم هست، یعنی الان که ما هستیم، توحید ما اول اراده خداست که ما را خلق کرد، بعد دومین کانال، کانال پدر و مادر است. سوم مسلمان بودن شرط نیست. میگوید به والدین احسان کنید. چه پدر و مادر مسلمان چه پدر و مادر کافر.
بعضی جاها می‌گوید: حرف خوب بزن ولو طرف مسلمان نباشد.قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا بقره(83) برای الناس خوب حرف بزن. نمی‌گوید: قولوا للمؤمنین حسنا. بعضی دستورات اسلام برای مسلمان هاست, مثل این که می‌گوید:إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة الحجرات(10) مؤمنین با هم برادرند. بعضی دستورات مال اسلام نیست، مال انسان است.
طرف اگر انسان باشد باید عمل کند. انسان که هست حالا هر کی می‌خواهد باشد. انسان که هست این حقوق انسانی است، نه از حقوق اسلامی.
ما دو تا حق داریم: حق اسلامی و حق انسانی. احترام به پدر و مادر انسانی است. یعنی اگر یک بچه حزب اللهی است، پدر و مادرش کافرند، باز هم باید احسان کند به آنها. بله، یک وقت پدر و مادر می‌گویند سراغ غیر خدا بروید، تلاش می‌کند بچه‌اش را منحرف کند و از فکرهای آنجا می‌گوید: افلا تطعهما، دیگر اینجا اطاعت نکن. چون حق خدا مقدم است.
پدر و مادر فرقی ندارد، هر دوشان را باید احسان کند. اشتباه است که بعضی خانه‌ها، مثلاً یکی طرفداری از پدرش می‌کند و یکی طرفداری از مادرش، پدرگرایی و مادرگرایی، پدرسالاری و مادرسالاری، هیچ کدام. همه‌اش غلط است، هر دو یکجورند.
باید احسان بی واسطه باشد. از کجا در می‌آید؟ از کلمه ب بالوالدین، این بِ ما طلبه‌ها می‌گوییم بای الصاق، مباشره. یعنی با دست خودت مثل این که تلفن می‌کنی، الو، سلام علیکم. ببخشید یک کیسه برنج بفرستین در خونه. نخیر، برنج را بگذارید موتور و ماشین و دوچرخه‌ات، خودت ببر. اصلاً تو قابلمه کن تو دهنش بگذار. بِ یعنی کمک به پدر و مادر به دست خودت باشد. احسان، نه انفاق. احسان مهم‌تر از انفاق است. حالا نگفته و بالوالدین انفاقا. اگر می‌گفت بالوالدین انفاقا یعنی انفاق، یعنی پول بهش بده. ممکن است پدر و مادر پول نخواسته باشند. وضعشان خوب باشد اما محبت بخواهند.
احسان به پدر و مادر لازم است. انفاق، بله اگر فقیر باشد باید انفاق کرد. اما اگر پولدار باشد چی؟ پس گفته و بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً یعنی اگر پدر و مادر وضعشان خوب بود محبت باید بکنی.
نه احسان مرز ندارد، مثلاً نگفته و بالوالدین دو تا بوس، بالوالدین یک دسته گل. و بالوالدین روز پدر و مادر یک پتو، یک حلقه طلا، یک شیرینی، مرز نگذارید. بگویید آقا من احسان کردم رفتم یخچال، گوشت خریدم گذاشتم یخچال. میوه خریدم، یک پتو هم خریدم، ملافه هم شستم، بسه دیگر.
احسان به پدر و مادر بس ندارد. اگر بس داشت می‌گفت: و بالوالدین احسانا حتی(تا اینجا). آیاتی در قران دارد که می‌گوید این کارها را بکنی، بکن حتی(تا این که) یا(تا اینجا)، این که گفته وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً. در را باز گذاشته ,یعنی اینجا مرز ندارد. هر چی نیاز بیشتر است، باید کمکشان کنید.
این خانم‌ها که سکنجبین می‌پزند، می‌چشند، همین که دیدند ترشی بیشتر است، شکر اضافه می‌کنند. هر چی نیاز پدر و مادر بیشتر باشد محبت باید بیشتر باشد. و لذا گفته: إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرالاسراء(23)، هر چه پیرتر احسان بیشتر، از کجا در می‌آید؟ از إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَر.
یعنی وقتی پدرت پیر شد، مادرت را ببریم سالمندان؟ می‌گوید نه، از کجا درمی‌اید؟ که پدر و مادر پیر سالمند، میگوید: عندک، عندک میدانی یعنی چه؟ یعنی نزد تو، اگر پدر و مادرت نزد تو پیر شدند نمی‌گوید، اما یبلقن در سالمندان پیری، می‌گوید عندک، عندک یعنی پدر و مادرت را نزد خودت نگه دار. از این یک مورد دیگر هم معلوم می‌شود. عندک یعنی نزد تو.
نکته دیگر که توی آیه است می‌گوید که احسان کافی نیست باید بنشینی و حرف هم بزنی. گاهی وقت‌ها پدر و مادر را احسان می‌کنی، گوشت، نان، میوه، آدم پشت موتور می‌نشیند و حتی پارک هم می‌برد، نماز جمعه‌اش هم می‌برد. اما در عین حال اخموست. بیا بنشین نیفتی، برو سوار شو، پدر و مادرش را می‌برد اما همچین می‌گوید قل لهم قولا کریما.

-احسان به تنهایی کافی نیست. زیبا سخن بگویید. اینهم یک دست. قولا کریما، دیگر چی؟ فرق نگذار. آخر این بعثی‌ها، اسیرها می‌گفتند، وقتی می‌خواستند آزاد شوند اسیرها را بردند کربلا زیارت، می‌گفتند این بعثی‌ها تو حرم امام حسین با کلت آمدند داخل، حرم ابالفضل کلت‌ها را گذاشتند پهلوی رئیسشان، بدون کلت آمدند. گفتند آخر چطور توی حرم امام حسین با کلت می‌ایید؟ گفتند ما از ابالفضل می‌ترسیم حسابش جداست. از ابالفضل می‌ترسیم. این طور نباشد که من از بابا می‌ترسم از مادر نه، با هم همینطور، بعضی وقت‌ها اگر آدم نترسد نعره می‌کشد، ولی می‌ترسد یواش. ترس نباشد و قل لهما، حالا، اینها که گفتم.

حالا اینها همه مال پدر و مادر بود. بچه حقش چیست؟ بچه هم به گردن پدر و مادرش حق دارد.

روایت داریم که حَقُّ الْوَلِدِ عَلَى واَلَدِه تا حالا به بچه‌ها گفتیم گوش بده، حالا به پدر و مادر می‌گوییم.
بچه هم به گردن پدر و مادر حق دارد.
اسم خوب روش بگذارید.
کتاب خدا را یادش بدهید.
او را پاکدامن بار بیاورد.
شنا یادش بدهد.
اگر دختر است سوره نور یادش بدهد.
زود شوهرش بدهد.

تا بالغ شد زود دامادش کند. همین که مسئله شهوت پیش آمد زود اقدام کند.
حالا بگذار لیسانسش را بگیرد. مگر لیسانس یعنی چی؟ شما اگر وضعت خوب است دخترت را عروسش کن، بعد لیسانس را می‌گیرد. پسرت را هم همان دوره اول دانشگاه دامادش کن. حالا مثلاً لیسانس را گرفت چی؟ حالا بعضی‌ها بله، ندارند، مشکل دارند، هیچ چی، اما گیر ندهید.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

1. بحارالأنوارج16ص95.2. بحارالأنوارج36ص11
حاج آقا قرائتی
-درس هایی از قرآن

خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد ... به آب دیده و خون جگر طهارت کرد

بسم الله الرحمن الرحیم



بازدارى از گناه اثر طبیعى نماز است، چون نماز توجه خاصى است از بنده به سوى خداى سبحان، لیکن این اثر تنها به مقدار اقتضاء است، نه علیت تامه، تا تخلف نپذیرد، و نمازگزار دیگر نتواند گناه کند، نه، بلکه اثرش به مقدار اقتضاء است، یعنى اگر مانع و یا مزاحمى در بین نباشد اثر خود را مى‏ بخشد، و نمازگزار را از فحشاء بازمى‏ دارد، ولى اگر مانعى و یا مزاحمى جلو اثر آن را گرفت، دیگر اثر نمى‏ کند، و در نتیجه نمازگزار آن کارى که انتظارش را از او ندارند مى‏ کند، خلاصه یاد خدا، و موانعى که از اثر او جلو مى‏ گیرند، مانند دو کفه ترازو هستند، هر وقت کفه یاد خدا چربید، نمازگزار گناه نمى‏ کند، و هر جا کفه آن موانع چربید کفه یاد خدا ضعیف مى‏ شود، و نمازگزار از حقیقت یاد خدا منصرف مى‏ گردد، و گناه را مرتکب مى‏ شود.
و اگر خواننده عزیز بخواهد این معنا را لمس کند، باید حال بعضى از افراد که نام مسلمان دارند، و در عین حال نماز نمى‏ خوانند، در نظر بگیرد، که اگر رفتار آنها را زیر نظر قرار دهد، مى‏ بیند که به خاطر نخواندن نماز، روزه را هم مى‏ خورد، و حج هم نمى‏ رود و زکات هم نمى‏ دهد، و بالأخره سایر واجبات را هم ترک مى‏ کند، و هیچ فرقى بین پاک و نجس، و حلال و حرام نمى‏ گذارد، و خلاصه در راه زندگى هم چنان پیش مى ‏رود، هر چه پیش آید خوش آید، و هیچ چیزى را در راه خود مانع پیشرفت خود نمى‏ بیند، نه ظلم، نه زنا، نه ربا، نه دروغ، و نه هیچ چیز دیگر.
آن وقت اگر حال چنین شخصى را با حال کسى مقایسه کنى که نماز مى‏ خواند، و در نمازش به حد اقل آن یعنى آن مقدارى که تکلیف از گردنش ساقط شود اکتفاء مى‏ کند، خواهى دید که او از بسیارى از کارها که بى نماز از آن پروا نداشت پروا دارد، و اگر حال این‏ نمازگزار را با حال کسى مقایسه کنى که در نمازش اهتمام بیشترى دارد، خواهى دید که دومى از گناهان بیشترى پروا دارد، و به همین قیاس هر چه نماز کامل تر باشد، خوددارى از فحشاء و منکرات بیشتر خواهد بود.

تفسیر المیزان، آیه ی 45 سوره عنکبوت



الصَّلاةُ حِصنٌ مِن سَطَواتِ الشَّیطانِ؛

نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم

ترافیک است در این دل ...

چشم های هرزه به دنبال خود، دل های هرزه را به وجود می آورد.

دل هرزه یعنی چه؟ یعنی دلی که محبت سالم و صحیح در آن پایدار نمی ماند. مرتب محبت ها در آن وارد و  از آن خارج می شوند؛ این هرزگی دل است ...

برای پرهیز از هرزگی دل، از کجا باید شروع کرد؟ از کنترل همین دروازه ی کوچک که چشم نامیده می شود. از کنترل دروازه دیگری که زبان نام دارد ... به زن ها می گویند حتی در حرف زدن با مردهای بیگانه و نامحرم، به گونه ای تکلم نکنید که آن کسی که در دلش مرض است، یعنی هرزه دل است، در طمع بیفتد. 


مقام معظم رهبری، کتاب خانواده، صفحه 73

حقش را بدان!

بسم الله الرحمن الرحیم


حق مادر .

فحق امک ان تعلم انها حملتک حیث لا یحمل احد احدا ؛ و اطعمتک من ثمره قلبها مـا لا یطعم احد احدا؛ وانها وقتک بسمعها و بصرها و یدها و رجلها وشعرها و بشرها وجمیع جوارحها مستبشره بذلک؛ فرحه؛ موبله؛ محتمله لما فیه مکروهها والمها و ثقلها وغمها؛حتی دفعتها عنـک یدالقـدره واخرجتـک الی الارض فرضیت ان تشبع و تجوع هی وتکسوک وتعری وترویک وتظما وتظلک وتضحی وتنعمک ببوسها وتلذذک بالنوم بارقها وکان بطنها لک وعاءاً وحجرها لک حواءاً وثدیها لک ثقاءاً ونفسها لک وقاءاً؛ تباشر حرالدنیا وبردها لک و دونک ؛ فتشکرها علی قدر ذلک ولاتقدر علیه الا بعون الله و توفیقه .



 اما حق مادر برتو آنست که بدانی او حمل کرده است ترا نه ماه طوریکه هیچ کس حاضر نیست این چنین دیگری را حمل کند و به تو شیره جانش را خورانده است قسمی که هیچ کس دیگر حاضر نیست اینکار را انجام دهد و با تمام وجود ؛ با گوشش چشمش ؛ دستش ؛ پایش ؛ مویش ؛ پوست بدنش و جمیع اعضا و جوارحش ترا حمایت و مواظبت نموده است و اینکار را از روی شوق و عشق انجام داده و رنج و درد و غم و گرفتاری دوران بارداری را به خاطر تو تحمل نموده است ؛ تا وقتی که خـدای متعال ترا از عالم رحم به عالم خارج انتقال داد .

پس این مادر بود که حاضر بود گرسنه بماند و توسیر باشی ؛برهنه بماند و تو لباس داشته باشی ؛ تشنه بماند و تو سیراب باشی ؛ در آفتاب بنشیند تا تو در سایه او آرام استراحت کنی ؛ ناراحتی را تحمل کند تا تو در نعمت و آسایش به زندگی ادامـه داده و رشد نمائی و در اثر نوازش او به خواب راحت و استراحت لذیذ دست یابی .

شکم او خانهء تو و آغوش او گهواره تو و سینه او سیراب کننده تو و خود او حافظ و نگهدارنده تو بود ؛ سردی و گرمی دنیا را تحمل میکرد؛ تا تو در آسایش و ناز و نعمت زندگی کنی .

پس شکر گزار مادر باش به اندازهء که برای تو زحمت کشیده است؛ و نمی توانی از او قدر دانی نمائی مگر به عنایت و توفیق خداوند متعال .



رساله حقوق امام سجاد علیه السلام-حقوق ارحام و ارقاب


من کنت مولا فهذا علی مولا


باید که تو را حضرت منان بنویسد

در حد قلم نیست که قرآن بنویسد

هر دست گدایی که به سوی تو دراز است

مفهوم قنوتی است که در بین نماز است

سمت حرم توست دلم باز روانه

«ای تیر غمت را دل عشاق نشانه»

ایوان دلم خاک، طلایی بده مولا

قدری به من خسته بهایی بده مولا

آن چیست که در حج و طواف است…؟ نشانه است

«مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است»

احمد به خدا غیر علی یار نمی‌خواست

پیغمبر ما همسفر غار نمی‌خواست

رفتند به بیراهه و خوردند به بن بست

«تا بوده علی بوده و تا هست علی هست»

بر اسب سوار است قیامت شده بر پا

دشمن به فرار است ازین حالت مولا

شمشیر کشیده است که لشگر بگشاید

باید برود یک تنه خیبر بگشاید

«یا قادر» و «یا قاهر» و «یا فاتح» و «یا هو»

این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو…

مخصوص علی هست علی شیر خداوند

آن یکه جوانمرد به تعبیر خداوند…

…از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد

«با خشم علی هرکه در افتاد ور افتاد»

احمد زند آیا نفسی غیر علی …؟ نه!

بالا برود دست کسی غیر علی …؟ نه!

«من کنتُ» که بر حیدر کرار رسیده است

حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده است

مجید تال



قسمتی از خطبه غدیر:

فَأَوْحی إِلَی: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحیمِ، یا أَیُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ - فی عَلِی یَعْنی فِی الْخِلاَفَةِ لِعَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ - وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی، وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَةِ: إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی أُمَّتی) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.

وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَکَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِکَ آیَةً مِنْ کِتابِهِ (هِی): (إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُواالَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)، وَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ الَّذی أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَهُوَ راکِعٌ یُریدُالله عَزَّوَجَلَّ فی کُلِّ حالٍ.

پس آنگاه خداوند چنین وحی ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. ای فرستادی ما! آن چه از سوی پروردگارت درباری علی و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ کن، وگرنه رسالت خداوندی را به انجام نرسانده ای؛ و او تو را از آسیب مردمان نگاه می دارد.»

هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده، در تبلیغ آن کوتاهی نکرده ام و حال برایتان سبب نزول آیه را بیان می کنم: همانا جبرئیل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوی سلام، پروردگارم - که تنها او سلام است - فرمانی آورد که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من در میان امّت و امام پس از من بوده. جایگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است، لیکن پیامبری پس از من نخواهد بود او (علی)، صاحب اختیارتان پس از خدا و رسول است؛

و پروردگارم آیه ای بر من نازل فرموده که: «همانا ولی، صاحب اختیار و سرپرست شما، خدا و پیامبر او و ایمانیانی هستند که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.» و هر آینه علی بن ابی طالب نماز به پا داشته و در رکوع زکات پرداخته و پیوسته خداخواه است.



عیدتان مبارک

اللهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه ...


السلام علیک یا ثامن الجج

بسم الله الرحمن الرحیم




السلام علیک یا ابا الحسن یا علی بن موسی ایها الرضا یا ابن رسول الله
یا حجه الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا
انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله ...


دلم هواتو کرده آقا ...

.

.

.


باز از دستِ زبان ...

یک زبان باشید،مرد باید زبانش‏ را حفظ کند زیرا این زبان سرکش صاحبش را به هلاکت مى‏ اندازد.


به خدا سوگند،پرهیزگاری را ندیده ام که تقوی برای او سودمند باشد مگر آنکه زبان خویش را حفظ کرده بود.


زبان مؤمن پس قلب او و قلب و عقل منافق پس زبانش قرار دارد، یعنى مؤمن‏ هرگاه بخواهد سخنى گوید نخست مى‏ اندیشد، اگر نیک بود اظهار مى‏ کند و چنانچه ناپسند و بد بود پنهانش مى‏ دارد. ولى شخص دو رو و منافق آنچه بر زبانش آمد مى‏ گوید و پیش از آن‏ نمى‏ اندیشد که کدام به سود و کدام به زیان اوست؟


رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

«ایمان بنده‏ اى درست و کامل نخواهد شد تا قلبش درست نشود، و قلبش درست‏ نمى ‏شود تا زبانش درست نشود، و هرگز قلبش درست نمى‏ شود تا زبانش درست‏ شود.»


هر کس از شما توانائى داشته باشد که خدا را در حالى ملاقات کند که دستش از خون ‏و اموال مسلمانان پاک، و زبانش از عرض و آبروى آنان سالم بماند، باید چنین کند.


*خطبه 176 نهج البلاغه





پ.ن1: انسان زیر زبان خود پنهان است. حکمت 140 نهج البلاغه


پ.ن2: آن کس که راز خود را پنهان دارد، اختیار در دست اوست. حکمت 153 نهج البلاغه


پ.ن3: به قول دکتر معارفی، بیشتر حرفایی که در طول روز می زنیم، "به من چه، به تو چه" است!

نماز صبح ...

دلم هوای نماز صبح مشهدو کرده ...



* برخی هنگام نماز صبح نمی‌توانند به خاطر سنگینی بلند شوند که از آثار گناه است.
شخصی به امام حسن عسگری (ع) گفت که هر شب قصد می‌کنم تا نماز شب بخوانم؛ اما نمی‌شود. امام فرمود: «گناه تو را زنجیر کرده است.» دلیل اینکه کسی دلش می‌خواهد نماز شب بخواند اما نمی‌تواند، انجام گناه است و با استغفار می‌تواند آن را رفع کند...

شعری هست که می‌گوید «هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد»، هر کسی که هنگام سحر خواب است، نمی‌داند که کیست و باید خود را پیدا کند. حدیث از معصوم (ص) است که می‌فرماید، «عجب است که مردم به دنبال گمشده خود هستند اما به دنبال خود نمی‌گردند.»


 ... وضو بگیرید و شب در تاریکی صد بار از خودتان بپرسید که من که هستم؟ شاید خودتان را پیدا کنید. اگر خودت را پیدا کردی هوس نماز شب پیدا می‌کنی.


*آیت الله مجتهدی - 91/5/25

ایرانی، آنچه را با خون خریده به نان نمی فروشد!

وقتی احمدی روشن ها رفتند، غم مظلومیت در وجودمان بیداد می کرد اما سراسر افتخار بودیم.

مفتخر از بودن در جامعه ای که خون می دهد اما زیر بار ذلت نمی رود.

مفتخر بودیم از اینکه ایرانی حتی اگر بیش از سه دهه تحریم را تحمل کرده باشد، اما حاضر به تعظیم در مقابل پست ترین های عالم که خود را بزرگ می پندارند، نیست.

همان هایی که خود می دانستند و می دانند فعالیت های صلح آمیز هسته ای ما چه پیشرفتی را برای ایران اسلامی مان به ارمغان خواهد آورد و چه چیزی کشنده تر از این برای به اصطلاح ابر قدرت ها؟

همان هایی که از مسلمان به نام تروریست و از ایران قبل از اسلام به نام وحشی یاد می کنند، چطور می توانند پیشرفت های بزرگ علمی ما را که موید تمدن و فرهنگ بزرگ و با قدمت ایرانی مسلمان است، تحمل کنند؟

آیا آنانی که وقت و بی وقت برای بازدید از نیروگاه های ما بازرس روانه کشورمان می کنند و ریز فعالیت هایمان را تحت کنترل دارند، خود نمی دانند که ما هیچ گاه کوچکترین فعالیتی در راستای تولید سلاح هسته ای نداشته ایم؟!

و با وجود سندهای فراوان وقیحانه می گویند که «ما حق غنی سازی ایران را به رسمیت نمی شناسیم و آنرا خطر بزرگی برای جامعه جهانی می دانیم».

کسانی که تنها بخشی از سلاح های آنها برای نابودی کل جهان کافیست.

و حال ما باید برای اثبات حقی که حتی در NPT هم آمده است، پای میز مذاکره بنشینیم و برای بدست آوردن حقمان، غنی سازی 20 درصدمان را به 5 درصد تقلیل دهیم.

20 درصدی که اگر شهریاری ها نبودند، برای داشتنش باید دست گدایی به سوی ابرقدرت پنداران دراز می کردیم که البته چیزی هم جز این نمی خواستند که: «آنها آقا باشند و ما نوکر، آنها ابر قدرت باشند و ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند و ما جیره خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی-اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا صادر کند، ایرانی که ارابه سیاست آمریکا را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای آمریکا در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می کند.»[1]

و اکنون باید خوشحال باشیم از اینکه بهایی سنگین برای رسیدن به حقمان پرداختیم و در مقابل حق غنی سازی مان را به رسمیت شناختند. به رسمیت شناختنی که حتی یک ساعت هم دوام نیاورد که جان کری بلافاصله بعد از مذاکرات اعلام می کند که «ما به ایران حق غنی سازی نداده ایم».

با این حال باز هم خوشحال بودیم که تحریم ها برداشته خواهد شد و «پایه های ساختمان تحریم را لرزانده ایم».

اما خبرها تا آخر هفته شگفت زده مان کرد:

·مجلس سنای آمریکا ماه آینده لایحه ای در خصوص اعمال تحریم های شدیدتر علیه ایران را بررسی می کند.

·اتحادیه اروپا با استناد به «دلایل جدید» رأِی به ادامه تحریم‌ها علیه ۱۶ شرکت کشتیرانی و یک شرکت دیگر که قرار بود از فهرست تحریم‌ها خارج شوند، داد.

و ...

خوشحال بودیم. خوشحال از اینکه آنها یاد گرفته بودند از موضع برابر با ما صحبت کنند و دستور ندهند.

خوشحال بودیم که عزت نفسمان حفظ شده است.

اما ظاهرا آنها هم خوشحال بودند که تحریم ها ایران را پای میز مذاکره کشانده است. تحریم های ناجوانمردانه ای که 30 و اندی سال با آنها زندگی کردیم و پیشرفت. تحریم هایی که به اذعان خودشان، اروپا حتی دو هفته هم تاب تحملشان را ندارد.

خوشحال بودند از اینکه توانسته بودند منافع اسرائیل را در منطقه حفظ کنند.

و باید هم خوشحال باشند که به فرموده ی امام خمینی رحمه الله علیه: «کنترل و حذف سلاح های مخرب از جهان، اگر با حقیقت و صداقت همراه بود، خواسته ی همه ملت هاست، ولی این نیز یک فریب قدیمی است و این همان چیزی است که اخیرا از گفته های سران آمریکا و شوروی و نوشته های سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه ها و محرومین در جهان مالکیت های بی حد و مرز سرمایه داران است.»[2]

 

1 و 2: قسمتی از پیام امام خمینی رحمه الله علیه به مناسبت یکمین سالگرد کشتار وحشیانه ی زائرین بیت الله الحرام به دست کارگزاران نظام سلطه.

من کنت مولاه، فهذا علی مولاه

بسم الله الرحمن الرحیم



الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا
*ایه سوم سوره مبارکه مائده*
_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_

امروز کافران (از زوال) آیین شما مأیوس شدند; بنا بر این از آنها نترسید، واز (مخالفت) با من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم; و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.



قال رسول الله صلی اله علیه و آله و سلم:
ولایة على بن ابى طالب ولایة الله‏ و حبه عبادة الله و اتباعه فریضة الله
‏و اولیاؤه اولیاء الله و اعداؤه اعداء الله‏ و حربه حرب الله و سلمه سلم الله عز و جل.

رسول خدا که سلام خدا براو وخاندانش بود فرمود:
ولایت على بن ابیطالب(علیه السلام) ولایت‏ خداست، دوست داشتن او عبادت خداست،
پیروى کردن او واجب الهى است و دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدایند،
جنگ با او، جنگ با خدا و صلح با او، صلح با خداى متعال است.





عید هممون مبارک
.
.
.
اما


 

بهار پشت زمستان بهار پشت بهار

دلم گرفت؛ از این گردش و از این تکرار


نفس کشیدن وقتی که استخوان به گلو

نگاه کردن وقتی که در نگاهت خار


اگر به شهر روی طعنه های رهگذران

اگر به خانه بمانی غم در و دیوار


نمانده است تو را در کنار همراهی

که دوستان تو را می خرند با دینار


نه دوستان؛ صفحاتی ز هم پراکنده

که جمع کردنشان در کنار هم دشوار


به صبرشان که بخوانی؛ به جنگ مشتاق اند

به جنگشان که بخوانی؛ نشسته اند کنار


تو از رعیت خود بیمناکی و همه جا

رعیت است که تشویش دارد از دربار


کتاب کهنه ی تاریخ را نخوانده ببند

دلم گرفت از این گردش و از این تکرار


فاضل نظری-کتاب ضد

این روزها همه خاطره سازی می کنند!

بسم الله الرحمن الرحیم


رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل من لسانی یفقهوا قولی



این روزها همه خاطره سازی می کنند!


تنها چند روز از انتشار خاطره ی هاشمی رفسنجانی مبنی بر «حذف شعار مرگ بر آمریکا» در فضای مجازی می گذشت که نعیمه اشراقی نوه ی امام خمینی رحمه الله علیه با بیان خاطره ای از امام، علاوه بر توهین به شهدا و خانواده های عزیزشان، به امام بزرگوار نیز توهین کرد.


این دو تن که پیش از این نیز «درفشانی» هایی در جهت های کاملا مخالف با موازین انقلاب داشته اند، این بار پای خود را بسیار فراتر از گلیم خود گزارده اند.


جالب اینکه متاسفانه در تمام این اتفاقات، موسسه حفظ و نشر آثار حضرت امام (ره)، سکوت می کند و به قول خود «موضع خاصی درباره این اظهارات ندارد».


با وجود این، مردم سکوت نکرده و هریک به نوبه ی خود سعی در محکوم کردن این خاطرات جعلی و افشاسازی بیشتر هویت این افراد داشته اند.


به حدی که علاوه بر تعداد کثیری از فرزندان و همسران شهدا، احزاب سیاسی و نمایندگان مجلس نیز وارد صحنه شده و «از حسن خمینی، مسئول موسسه تنظیم، حفظ و نشر آثار امام (ره) می خواهند که به وظیفه تاریخی خود عمل کند» و تاکید می کنند که «اگر این موسسه در مقابل اظهارات آقای هاشمی موضع می گرفت، امروز خانم اشراقی چنین اظهاراتی را بیان نمی کرد.»


این هجمه ی اعتراضات به حدی بود که چند روز قبل آقای هاشمی عقب نشینی کرده و با انتقاد از عملکرد سایتش، نارضایتی خود از این مساله را اعلام می کند و می گوید:« این خاطره مربوط به سال ها قبل است و مسئول سایت بدون هماهنگی اقدام به انتشار آن در این زمان نمود که اقدامی نادرست بود. به دفتر تأکید کرده ام افراد بدون هماهنگی و اطلاع قبلی از انتشار مطالب منتسب به من خودداری نمایند.»


از طرفی پس از اعتراضات گسترده به نعیمه اشراقی و پس از آنکه نامه ی فرزند شهید بزرگوار، شهید ابراهیم همت را دریافت می کند، نامه ای خطاب به مصطفی همت می نویسد و ضمن موهن و غلط خواندن این خاطره و تکذیب آن، اعلام می کند که صفحه ی شخصی خود در فیس بوک را مسدود خواهد کرد.


حال سوال این جاست که آیا هرکسی می تواند با بیان خاطره و یا نقل قولی جعلی، آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی را هرچند برای مدتی کوتاه، زیرسوال برده و هنگامی که اعتراضات شدید را مشاهده کرد، عقب نشینی کرده و آن را تکذیب کند؟!


آیا امروز نباید هشیارتر از قبل، خود به حفظ و نشر آثار امام بزرگوارمان بپردازیم تا دیگر هرکسی با سوء استفاده از نسبت هایی که با ایشان دارد، به خیال خود ارزش های والای ما را زیر سوال نبرد؟




به امید هوشیاری و بیداری بیشتر