به امید آشنایی

به امید آشنایی

تنها یک چیز می دانم و آن اینکه هیچ نمی دانم ...
به امید آشنایی

به امید آشنایی

تنها یک چیز می دانم و آن اینکه هیچ نمی دانم ...

ایرانی، آنچه را با خون خریده به نان نمی فروشد!

وقتی احمدی روشن ها رفتند، غم مظلومیت در وجودمان بیداد می کرد اما سراسر افتخار بودیم.

مفتخر از بودن در جامعه ای که خون می دهد اما زیر بار ذلت نمی رود.

مفتخر بودیم از اینکه ایرانی حتی اگر بیش از سه دهه تحریم را تحمل کرده باشد، اما حاضر به تعظیم در مقابل پست ترین های عالم که خود را بزرگ می پندارند، نیست.

همان هایی که خود می دانستند و می دانند فعالیت های صلح آمیز هسته ای ما چه پیشرفتی را برای ایران اسلامی مان به ارمغان خواهد آورد و چه چیزی کشنده تر از این برای به اصطلاح ابر قدرت ها؟

همان هایی که از مسلمان به نام تروریست و از ایران قبل از اسلام به نام وحشی یاد می کنند، چطور می توانند پیشرفت های بزرگ علمی ما را که موید تمدن و فرهنگ بزرگ و با قدمت ایرانی مسلمان است، تحمل کنند؟

آیا آنانی که وقت و بی وقت برای بازدید از نیروگاه های ما بازرس روانه کشورمان می کنند و ریز فعالیت هایمان را تحت کنترل دارند، خود نمی دانند که ما هیچ گاه کوچکترین فعالیتی در راستای تولید سلاح هسته ای نداشته ایم؟!

و با وجود سندهای فراوان وقیحانه می گویند که «ما حق غنی سازی ایران را به رسمیت نمی شناسیم و آنرا خطر بزرگی برای جامعه جهانی می دانیم».

کسانی که تنها بخشی از سلاح های آنها برای نابودی کل جهان کافیست.

و حال ما باید برای اثبات حقی که حتی در NPT هم آمده است، پای میز مذاکره بنشینیم و برای بدست آوردن حقمان، غنی سازی 20 درصدمان را به 5 درصد تقلیل دهیم.

20 درصدی که اگر شهریاری ها نبودند، برای داشتنش باید دست گدایی به سوی ابرقدرت پنداران دراز می کردیم که البته چیزی هم جز این نمی خواستند که: «آنها آقا باشند و ما نوکر، آنها ابر قدرت باشند و ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند و ما جیره خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی-اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا صادر کند، ایرانی که ارابه سیاست آمریکا را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای آمریکا در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می کند.»[1]

و اکنون باید خوشحال باشیم از اینکه بهایی سنگین برای رسیدن به حقمان پرداختیم و در مقابل حق غنی سازی مان را به رسمیت شناختند. به رسمیت شناختنی که حتی یک ساعت هم دوام نیاورد که جان کری بلافاصله بعد از مذاکرات اعلام می کند که «ما به ایران حق غنی سازی نداده ایم».

با این حال باز هم خوشحال بودیم که تحریم ها برداشته خواهد شد و «پایه های ساختمان تحریم را لرزانده ایم».

اما خبرها تا آخر هفته شگفت زده مان کرد:

·مجلس سنای آمریکا ماه آینده لایحه ای در خصوص اعمال تحریم های شدیدتر علیه ایران را بررسی می کند.

·اتحادیه اروپا با استناد به «دلایل جدید» رأِی به ادامه تحریم‌ها علیه ۱۶ شرکت کشتیرانی و یک شرکت دیگر که قرار بود از فهرست تحریم‌ها خارج شوند، داد.

و ...

خوشحال بودیم. خوشحال از اینکه آنها یاد گرفته بودند از موضع برابر با ما صحبت کنند و دستور ندهند.

خوشحال بودیم که عزت نفسمان حفظ شده است.

اما ظاهرا آنها هم خوشحال بودند که تحریم ها ایران را پای میز مذاکره کشانده است. تحریم های ناجوانمردانه ای که 30 و اندی سال با آنها زندگی کردیم و پیشرفت. تحریم هایی که به اذعان خودشان، اروپا حتی دو هفته هم تاب تحملشان را ندارد.

خوشحال بودند از اینکه توانسته بودند منافع اسرائیل را در منطقه حفظ کنند.

و باید هم خوشحال باشند که به فرموده ی امام خمینی رحمه الله علیه: «کنترل و حذف سلاح های مخرب از جهان، اگر با حقیقت و صداقت همراه بود، خواسته ی همه ملت هاست، ولی این نیز یک فریب قدیمی است و این همان چیزی است که اخیرا از گفته های سران آمریکا و شوروی و نوشته های سیاسیون آنها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق و غرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه ها و محرومین در جهان مالکیت های بی حد و مرز سرمایه داران است.»[2]

 

1 و 2: قسمتی از پیام امام خمینی رحمه الله علیه به مناسبت یکمین سالگرد کشتار وحشیانه ی زائرین بیت الله الحرام به دست کارگزاران نظام سلطه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد